۱۳۹۵ فروردین ۸, یکشنبه

پاسخ چند چرا با يك چراي اصلي؟


Image result for ‫كاريكاتور اسد و خامنه‬‎


سلام
روحاني رفت در پاكستان نشست جلوي دوربين تلويزيون و به خبرنگاران گفت انشاالله سوريه در اين مذاكرات دوران انتقال را طي كند. 
به زبان بي زباني يعني از خير اسد گذشتيم. تاريخ مصرفش براي ما هم تمام شده. 
سوال: حسن روحاني از كجا چنين جرئتي كرد؟ 
چطور بعداز اين حرف روحاني سينه چاكان نظام ولايت دم نزدند و قضيه را زير سبيلي در كردند؟ 
چرا سر موارد مشخص مثل اقتصاد مقاومتي و برجام 2 زمين و زمان را روي سرشان گذاشته اند اما در اين يك مورد صدايشان در نمي آيد؟
يك سوال ديگر: چرا هفته قبل از عيد خامنه اي به جاي ولايتي، كمال خرازي را به سوريه و لبنان فرستاد؟ 
مگر نه اينكه هفته قبلش ولايتي را فرستاده بود تا به ديكتاتور مورد حمايتش قوت قلب بدهد و بگويد هوايت را داريم؟ 
يك سؤال ديگر: چرا بعد از ملاقات كمال خرازي با سركردة حزب الشيطان لبنان، آخوند حسن نصرالله گفت اگر ايران از سوريه برود ما نمي رويم!!
شايد پاسخ اين چراها را در يك چراي بزرگتر بشود پيدا كرد. 
چرا  خامنه اي در سخنراني روز عيدش لام تا كام اسم سوريه را نبرد؟ 
خامنه اي كه تا به حال وقتي صحبت از جام زهرهاي منطقه يي و عقب نشيني ها زنجيره يي اش مي شد يك سوريه مي گفت هزار سوريه از لب و لوچه اش مي ريخت چرا اين بار يك دفعه هم اسم نبرد؟ 
او كه جمله به جمله به نوشته اش نگاه مي كرد و حرف مي زد. مي خواهم بگويم در برابر اين سؤال سادگي است اگر بگوييم فراموش كرد. 
چه جبري خامنه اي را به سكوت واداشت. و آيا اين جبر دل روحاني را قوي كرده كه حرف را بزند و از باند خامنه اي نترسد و پايش سفت باشد كه صدايشان در نخواهد آمد؟ 
شايد بخشي از پاسخ اين حرفهاي خرم باشد. اما بازهم به اين چرا ها بر مي گردم، شايد سير تحولات زودتر از بازگشت من پاسخ را بدهد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر