سلام
در دعواي هاي پسا انتخابات در باندهاي حكومتي گاه كلماتي به ميان مي آورند كه چيزي جز ماوراي وقاحت نمي توان به آن گفت.
سر سلسلة وقيحان خامنه اي و رفسنجاني هستند.
خامنه اي در جايگاه خدا يا به عبارت درست در جايگاه ناخداي استبداد مي نشيند و خلايق را چون چوپاني گوسفندان خود دانسته و آنان را به چراي نمايش انتخابات نظام فرا مي خواند، ولو اينكه خوششان نيايد.
به قول قديمي تر ها قبح از قباحت رفته است.
اما رذل تر از او اكبر شاه است. همو كه قتل عام زندانيان سياسي را مهر و امضا كرد، همو كه اعدام فرزندان مبارز و مجاهد مردم ايران را براي تثبيت نظام ولايت تئوريزه مي كرد حالا در نهايت حرامزادگي سياسي، بر موج نفرت مردم به نظام سوار شده است و نان آن را مي خواهد بخورد. به زبان بي زباني به مردم مي گويد شما كه سگ را به اين نظام ترجيح مي دهيد، پس به من رأي بدهيد. اين وسط حرفهاي آملي لاريجاني شنيدني است. مفصلش را در اين لينك ببينيد، ولي به زبان ساده مي گويد كساني كه مرا جلاد ساطور به دست و مجري احكام اعدام مي دانند، بدانند من همان قوانيني را اجرا مي كنم كه رفسنجاني در مجمع تشخيص مصلحت نظام تصويب كرده است. مي بينيد كه داستان داستان بيله ديگ بيله چغندر شده است. از آزاديخواهي مثل رفسنجاني همان قوانيني در مي آيد كه آخوند دژخيم لاريجاني دارد اجرا مي كند.
بله داستان اين است كه در اين نمايش انتخابات هر دو باند در منتهاي وقاحت طوري رفتار مي كنند كه گويا بندناف نظام ولايت فقيه را با دموكراسي پيوند داده و سقش را هم با مردمسالاري برداشته اند.
انگار نه انگار كه سازه قرون وسطايي ولايت فقيه هر برچسبي بخورد ، بر چسب اداي دموكراسي اصلا به هيكلش نمي چسبد، مگر امام كفن پاره نبود كه مي گفت اگر همه يك چيز بگويند و راي من چيز ديگري باشد (يادتان باشد اسم مستعارش اسلام بود) من همان حرف «اسلام» را عمل مي كنم. يعني حرف و راي ملت كشك.
حالا اين دو رأس اراذل نظام يعني خامنه اي و رفسنجاني، پيش قاضي اعمالشان كه همان مردم ايران باشند دست به ملق بازي زده و هر كدام با يك عشوة شتري اداي دموكراسي در مي آورد به اين مي گويند ماوراي وقاحت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر