سلام
در حال و هواي سال جديد و مرور خاطرات به ياد استادان موسيقي ايران افتادم، به اين شعر برخوردم گفتم شما را به آن مهمان كنم.
يك شعر ديگر را هم ديدم ياد نامه نوازندة شور و همايون بود. خودتان اگر دوست داشتيد بخوانيد
***
با یاد حسن کسایی، ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، فرامرز پایور، جواد معروفی، جلیل شهناز، داریوش صفوّت، مرتضی حنانه، احمد عبادی، پرویز یاحقی، پرویز مشکاتیان، عماد رام، آندرانیک آساطوریان و... کاروان کاشفان و خالقان جاودانههای نغمه و نوا
نامها در یادها پیدا شوند
فرودین گسترده بر فرش سحر:
ماه و رود و دامن گلگشتها
کوهها و چشمهها و درّهها
اشک ابر و اشک عشق و اشک یار
پنجهها، مضرابها و لحظهها
یک جهان در هفت پرده نغمهخوان
از پر «ماهور» میریزد شکوه
شوق را باران شو در ماهور ریز
چون شکنج موجها و نورها
«بوعطا، دشتی و افشاری و زنـد»
با «نـوا» با ساقی ساغرکشان
شورـ انگیزی مخمور «سهگاه»
«چهارگاه» ی با وقار زیر و بم
یادها را با «همایون» یاد آر
جلوههای زندگی با «اصفهان»
اصفهان چون ماه در رود روان
نغمههای سور و سوز این جهان
|
یادها با نامها شیدا شوند
یاد استادان مرز پرگهر
سبز، سیمین، ارغوان دشتها
نغمههای آب و خاک و ذرهها
شوق یار مهربان روزگار
در فلوت باد و رقص سبزهها
پردههای رازهای این جهان
بر فراخ دشت و بر دامان کوه
غم شکوهی گیرد از ماهور نیز
بیخود از خود گشتن اندر «شور»ها
سوز هجر و شوق پرهای پرنـد
محو روی عارف جان جهان
چون حریر خواب در پلک پگاه
شور رزمی برفروزد محتشم
عالمی در پردهی «بیداد» آر
چون کبود و لاجورد آسمان
عالمی پویا، رها و موجسان
ماه و خورشیدند بر آفاق جان...
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر