سلام
هنوز يك روز از كلي بافيهاي خامنه اي در مشهد نگذشته كه غلامان او با چماق اقتصاد مقاومتي به جان شيخ حسن روحاني افتادند.
اين وسط هم اگر فكر كرده ايد كسي دلش به حال اقتصاد و معيشت مردم سوخته است سخت در اشتباهيد، چنين توهمي خود رژيمي ها در مورد يكديگر ندارند. دعوا دعواي سهم خواهي است. هركس ميخواهد دانگ چپاولش را بالا ببرد.
دعوا، دعواي حفظ قدرت است.
آخوند احمد خاتمي مي گويد اقتصاد مقاومتي را نچسبيم دشمن در ما نفوذ مي كند!!
ماده قدرت هم در دست ولي فقيه ارتجاع است چماق حفظ قدرتش هم سپاه است و نيروي تروريستي قدس.
حرف اول را هم در اين دعوا خود خامنه اي زد گفت: پولهايي كه آزاد مي شود هدر ندهيد، سهم اقتصاد مقاومتي را هم بدهيد.
اقتصاد مقاومتي اسم مستعار سپاه پاسداران است. اسم مستعار قرارگاه ضد خاتم است كه تمام پروژه هاي كلان كشور را بالا كشيده و با كمك شركتهاي جانبي اش جايي براي چيزي به اسم بخش خصوصي نگذاشته است. شركتهاي جانبي اما دولتي نيستند ظاهرا شخصي يا تعاوني هستند، اما پشت آنها كيست؟ نگران نشويد همه خودي هاي نظام ولايت است، مثلا يك شركتش موسوم به فجر، مال پاسدار جعفري سركردة سپاه است، كه كار را از قرارگاه خاتم به اصطلاح پيمانكاري تحويل مي گيرد و بعد از مختصر چند ميلياردي حق و حساب به شركت بعدي مي دهد كه مال پاسدار نقدي است، يا به اسم بسيج يا نيروي انتظامي يا وزارت بدنام اطلاعات است.
سريال شركت هاي زنجيره يي كه از ايران تا كشورهاي عربي، تركيه، كشورهايي آسياي ميانه و دور و تا كاراكاس و حتي تا قلب كوكائين فروش هاي كلمبيا ادامه دارد.
الحق كه حضرت اختاپوس پيش اينها كم مي آورد. آن بيچاره هشت پا بيشتر ندارد، اما اينها هزار پايي هستند كه زالو وار به هرجا چسبيده اند تا آخر مكيده اند.
فقط كسي نيست بگويد اقتصادي كه بالاي 70درصدش دست سپاه و ولي فقيه است و به كسي هم حساب پس نمي دهد، چطور مي شود شفاف شود؟
فكر مي كنم اين سؤال ها كهنه شده، بهتر است بگذريم. چون پيام اقتصادي مقاومتي به سبك آخوندها را مردم با گوشت و پوست فهميده اند. يعني آخوند بخورد مردم زير بار فقر مقاومت كنند. بنابراين مردم هم درد اقتصاد را ميدانند از كجا حل مي شود. ياد حمايت آن همشهري ساده دل افتادم كه به كلاس پدافند رفته بود. مربي ماكت هاي مختلف هواپيما را با نخشان بلند مي كرد و درمورد هريك مي گفت اين مدل را به اين جايش بزني مي افتد به آن جايش بزني نمي افتد. ماكت هواپيماي بعدي را با نخ بلند مي كرد و با چوب اشاره مي گفت اما اين مدل را بايد به آن جايش بزني تا بيفتد، و مدل بعدي را بايد نه اين جا، نه به آن جايش بزني، خلاصه همشهري ما كاملا گيج شده بود كه بالاخره به كجايش بزند، به مربي گفت پدرآمرزيده يك كلمه بگو به نخش بزنيم همه اش مي افتد.
بله مردم ايران هم براي حل مسئله اقتصاد در نظام ولايت بايد به نخش بزنند، تا همه اش بيفتد و بناي جديدي برآن سوار كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر