سلام
علائم دو روي سكه ظاهرا با هم نمي خواند؟
يا داستان ديگري در كار است:
يكي روي سكه را كه نگاه مي كنيم پر است از اخطار و هشدار، اخطارهاي منطقه يي و هشدارهاي جهاني. هشدارهاي جهاني حتي از دور ترين لايه هاي سياسي درگيرجهان با رژيم تا نزديكترين آنها كه مقامات آمريكايي هستند. مضمون همة اين هشدارها به پس كشيدن رژيم از دخالتهايش در سوريه و عراق است.
اما يك روي سكة ديگر سكه تناقض گويي هاي داخلي رژيم است. حسن روحاني در مهاباد مدعي مي شود كه اگر نرفته بوديم سوريه و عراق الان دمشق و بغداد سقوط كرده بود. طوري حرف مي زند كه قاسم سليماني مي زند. از طرف ديگر رفسنجاني، اعتراف مي كند در سوريه و عراق دستمان گيركرده و نمي توانيم بيرون بكشيم.
در همين روي سكه سينه زنان پاي علم برجام دارند ابراز ياس مي كنند. و به شيطان بزرگ گله مي كنند كه ديگر با ما چرا؟ و باز در همين روي سكه دار است واعدام و دستگيري و سركوب.
واقعيت چيست؟
اين ها از دوجنس هستند؟ اگر باشند پس اين وسط يك چيزي لاپوشاني شده است. آنهم پل بين اين دو دنياي متفاوت.
يا نه اين ها يكي هستند و يك روي سكه نمودي از آثار روي ديگر است؟
به نظر مي رسد كه شق دوم درست باشد.
رژيم در زير فشار جهاني و هشدار ها مقاومت مي كند و تا آخرين نفس مي خواهد به صدور بنياد گرايي كه عامل استراتژيك بقايش است ادامه دهد. و روي ديگر سكه آثار عملكرد محاصره اقتصادي و دست و پا زدنهايش است. كه مي خواهد به نحوي طناب تحريم ها را شل كند و راه نفس و برون رفت پيدا كند.؟
آيا مي تواند بدون قبول جام هاي زهر بعدي راه برون رفت بيابد؟ اين را آينده نشان خواهد داد. يا مجبور است جام هاي زهر را بخورد؟ اين را هم آينده نشان خواهد داد.
اما در صورت وقوع هريك از اين دو تابلو نتيجه يكي است: اضمحلال و فروپاشي نظام ولايت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر