سلام
به نظر ميرسد شلاقي كه بيش از سه دهه در دستان سركوبگر نظام ولايت بر پيكر فرزندان مردم ايران فرومي آمد، دارد به سمت خودش كمانه مي كند.
به صورت قانونمند اين در تقدير هر ديكتاتوري است كه در يك نقطه ابزار سركوبش كند مي شود و كارايي اش را از دست مي دهد و به ضد خودش تبديل مي شود.
داستان شلاق زدن به كارگران معدن طلاي آق دره در تكاب و دانشجويان قزوين، در رژيم بالا گرفته ست. پيش از آن در تبريز اين شلاق بر پشت كارگران فرود آمده بود، و همين روزها در نيشابور و مشهد و بندرعباس و... موج دستگيري و صدور و اجراي حكم سريع السير شلاق براي كارگران و جوانان، پشت سرهم خود باندهاي حاكم را هم به وحشت انداخته است. علاوه بر موج محكوميت هاي جهاني به اين چند نمونه در روزنامه هاي رژيم نگاه كنيد: هيچكدام حاضر نيست زير بار توجيه شلاق زدن به كارگران برود، و تقصير را گردن باند مقابل مي اندازد: روزنامة حكومتي
وطن امروز: 8خرداد: مشاور مجمع عالی
نمایندگان کارگری با اعلام این خبر که حکم شلاق کارگران معدن طلای آقدره برخلاف مقابلهنامههای
ILO (سازمان بینالمللی کار)، صادر شده است، گفت: وزیر تعاون، کار و
رفاه اجتماعی با پرداختن به حواشی در مسائل دیگر از مشکلات کارگران و تأمین اجتماعی
غافل شده است.
ارگان بسيج ضد مردمي(جوان)-11
خرداد: چند روزي است خبر
صدور احكام قضايي ۱۷كارگر معدن طلاي آقدره كه با شكايت كارفرماي معدن در دادگستري
آذربايجان غربي محاكمه شدند و حكم درباره آنها به اجرا درآمد، سروصداي زيادي به پا
كرده است. كارشناسان معتقدند طبق مقاولهنامههاي ILO كه ايران هم آن را پذيرفته است، اعتراض حق قانوني كارگران
است اما متأسفانه در كمال تعجب قاضي پرونده حكم به شلاق كارگران به دليل بر هم زدن
نظم عمومي ميدهد.
روزنامه حكومتي
همدلي-13خرداد: «شلاق»؛ سهم
كارگران از معدن«طلا»- این بار خبر مرگ نیست و خودکشی کارگرانی که اگر به
معدن نیایند، نمیتوانند مایحتاج روزانه خانوادهشان را تامین کنند، نیست. بلکه خبر
شلاق خوردن هفده کارگر این معدن است و این بار هم با حکم شکایت همان کارفرما. اما شلاق
خوردن کارگران چند سوال را در ذهن ایجاد میکند؛ آیا تجمعی صنفی که در محیط کار صورت
میگیرد، مستحق برخورد محاکم قضایی و صدور حکم حبس و شلاق است؟ سهم وزرات کار در این
زمینه و در واقع، مسئولیتش چیست؟
جالب است كه يك دفعه ارگان بسيج سركوبگر يعني روزنامه جوان اهل مقاوله نامه سازمان جهاني كارILO شده است. روزنامه شرق از باند رفسنجاني به ريش قضاييه خامنه اي انداخته است، و خلاصه از شلاق زدن به كارگران و جوانان به نوعي تبري جسته اند.
اينها چه كساني هستند كه الان رو در رو دارند به ابزار سركوب خامنه اي نه مي گويند؟
مگر نه همان باندهاي چماق دار و اسيدپاش و تيغ كش به صورت زنان اند؟
پر واضح است كه اسب سركش تقدير ديكتاتور ها اكنون با در دست داشتن شلاق به سوي خود ولي فقيه برگشته است.
ببينيد آش چقدر شور شده است كه از مجلس ارتجاع هم عليه اين كار صدا بلند شده است، يكي از نمايندگان مجلس ارتجاع گفته است: استفاده از شلاق آن هم به شیوهای که در ملاء عام باشد به دوران جاهلیت بر میگردد
، شلاقهایی که در تاریخ همیشه بر بدنهای افراد پاک خورده و موجب ظلم به مظلومان شده
است و متأسفانه در روزهای گذشته شاهد این ظلم به تعدادی کارگر زحمتکش در آق دره تکاب
بودیم.(خبرگزاري حكومتي ايسنا 13خرداد، محبي نيا نماينده مجلس از تكاب و... ) اين همان مجلس ارتجاعي است كه شرط نماينده شدنش زدن تير خلاص به مجاهدين زير نظر لاجوردي بود.
مي بيند كه اسب تقدير به سوي مركز لشكر نظام ولايت دارد بر مي گردد، يعني كانون سركوبگري اش را نشانه رفته؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر