سلام
صوفيان بي ظرفيت سرخوش كه در اولين دور گردش پياله كلاهشان كج مي شد، با دو جام بعدي به آشفتگي دستار، و افتادن كلاه از سر مي رسيدند.
خواجة شيراز در وصفشان گفت:
صوفي سرخوش از اين دست كه كج كرد كلاه
به دوجام دگر آشفته شود دستارش
الان صوفي نا سرخوش، مست از باده هاي خون، با اولين جام زهر، كلاهش كج شده است. كسي حرفش را نمي خواند، و رو دررويش زير آبش را مي زنند.
اين يكي برخلاف صوفي سرخوش شعر حافظ، واژگوني كلاهش به دو سه جام ديگر نياز ندارد، در دو گام ديگر دستار و كلاه از كف خواهد داد.
وقتي آب از سر گذشت، ديگر خطر را با ايماء و اشاره اعلام نمي كنند.
هنگامي كه خنجر را در پشت احساس مي كنند ديگر مجال سرخ نگهداشتن صورت با سيلي نيست.
وقتي مددكار بيمار نفهمد مريض چه مي گويد، بيمار براي حفظ جان بايد تمام نيرويش را در گلويش بياورد و حرفش را فرياد كند.
اين داستان، داستان خامنه اي در بن بست برجام است، داستان خامنه اي بعد از خوردن زهر هسته يي است.
كه سرانجام امروز در ديدار با نمايندگان مجلس ارتجاع، هنگامي كه مي خواست برايشان خط و نشان بكشد، نا خواسته فواره هاي وحشت از زبانش بيرون جست.
او كه تا قبل از زهر خوران روضه وحدت مي خواند كه آي عزيزان من مراقب باشيد... امروز جيغ بنفش وحشت كشيد و و در ديدار با نمايندگان مجلس ارتجاع گفت: «شرایط کشور، شرایط ویژهیی است» و «باید مشکلات اقتصادی بهویژه رکود و اشتغال حل شوند و صِرف صحبت، فایده ندارد» سپس با نگرانی آمیخته با دجالگری و وقاحت گفت: «خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری یک جوان، از خجلت و شرمندگی جوان بیکار در خانواده خود، بیشتر است» . وی به نقش «تحریم»ها اشاره کرد و آن را به گردن باند رفسنجانی انداخت که با «مواضع و صحبتهای منفعلانه» «دشمن را در استفاده از حربه تحریم، تشجیع کرد».
اما جالبتر از این، نالیدنش از «قاچاق» بود که آن را به «خنجری در پشت نظام» تعبیر کرد که «مقابله با آن هم آسان نیست». البته خامنهای اشاره نکرد که عامل اصلی قاچاق به قول احمدینژاد همان «برادران قاچاقچی» یعنی عزیز دردانههای نظام هستند که منافع نجومی قاچاق و چپاول، در جیب و بانک و بنیادهای وابسته به خودشان میریزند.
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر