سلام
چرا 16اعدام طي دو روز؟ آيا اتفاقي است؟
چرا شكنجه جوانان در شهرهاي مختلف دوباره بالا گرفته است؟
و چرا در يك روز بايد 11جوان در يك زندان اعدام شوند؟
راستي آيا اين چرا ها ربطي به مجيزگوييهاي جنتي در خبرگان ارتجاع از خامنه اي دارد؟
و آيا شاخ و شانه كشيدن پاسداران براي باند رقيب خامنه اي يعني تهديد رفسنجاني مي تواند به اين اعدام ها مربوط باشد؟
راستي چرا در رسانه هاي رژيم يك ضرب برسر دعواي رياست مجلس ارتجاع هياهو راه انداخته اند؟
اين هياهوها مهندسي شده است؟ يك به قول معروف چاك كار از دستشان در رفته است؟
اصلا اين قضايا از افزايش اعدامها تا افزايش اعتصابها و اعتراضهاي مردمي تا هيوهاي دو باند بر سر رياست مجلس ارتجاع و تهديدهاي مكرر پاسداران با اشارات آشكار و پنهان به هم مربوطند؟ و اصلا به قول اهل كوچه و خيابان آقاي گودرزي با آقاي شقايقي نسبتي دارند؟
واقعيت چيست؟
آيا اين پديدهها ريشه مشتركي هم دارند؟
طبيعي است در يك ديكتاتوري به خصوص كه نوع ولايت فقيه هم باشد، منشاء تمامي بحرانها را در رأس رژيم و در مناسبات بالاي حاكميت جستجو كرد.
واقعيت اين است كه الان جدي ترين بحران، بحران موقعيت خامنه اي در رأس نظام است.
اين بحران از آن جا تشديد شده است كه خامنه اي ناگزير اعتراف كرد كه زهر هسته اي را نظام با اجازه خودش خورده است، و علتش هم اين است كه خواسته است طناب تحريمها بر گردن نظام شل شود.
اما زهر را كه خورد طناب تحريمها كه شل نشد هيچ، طناب تهديدها و جام زهرهاي بعدي در مقابلش صف بستند. زهرموشكي، زهر منطقه يي شامل دست شستن از ديكتاتور سوريه و حزب الله، جام زهر حقوق بشر در داخل و النهايه دست شستن از قواي ويژه سركوبگر مثل سپاه و... خودش هم گفته بود اگر پاي اولين جام زهر برود جام زهرهاي بعدي صف كشيده اند.
حالا خامنه اي زهر خورده از يك سو بايد مقابل اين جامهاي زهر جديد تصميم بگيرد، از يك سو مهار حريف داخلي را كه رفسنجاني است را سفت نگهدارد، چون او به درستي با تشخيص موقعيت لرزان خامنه اي، خيز حاجي انا شريك در راس نظام را برداشته است.
خامنه اي براي حل بحرانهاي رو به بيرون اگر بخواهد بايستد كه با ادامه تحريمها امكان نفس كشيدن ندارد، همين الان با بحران مالي، بانكي، تجاري و ازهمه بدتر افزايش ركود و بيكاري و خلاصه انفجار اجتماعي روبروست، اگر بخواهد پاي جام زهرهاي بعدي برود مستقيم در جيب رفسنجاني ريخته است يعني پذيرش استحاله نظام. خلاصه در هر دو سو فروپاشي و اضمحلال در انتظارش است. به همين دليل براي سرپوش گذاشتن بر اين موقعيت لرزان چاره يي جز افزايش انقباض در داخل ندارد، براي همين بساط اعدامها را گسترده است. اما دردش اين است كه خودش هم مي داند ترس مردم از مرگ ريخته چون از يك سو قهرماناني مثل غلامرضا خسروي و محمدعلي آقايي، بهروز كاظمي و... مرگ را به سخره گرفته اند از سوي ديگر فشار فقر و بيكاري و گرسنگي چيزي براي باختن مردم نگذاشته است، براي همين اين تودة ميليوني آماده انفجار است.
بله نظام به يك دوراهي رسيده است كه ازهرسو برود يا با فروپاشي و اضمحلال روبرو مي شود، و يا با انفجار اجتماعي و ارتش قيام.
اين جدي ترين بحران رأس حاكميت است كه در زير نمايش هاي موجود نمي توانند پنهانش كنند.
يك سؤال ديگر: راستي آيا رژيم خود به خود به اين دوراهي رسيده است؟ يا كسي و نيرويي او را به سمت سوق داده؟
فكر مي كنم پاسخ را در سرفصلهاي خوردن جام زهر صلح توسط خميني و جام زهر اتمي توسط خامنه اي جستجو كرد. چه كسي جامهاي زهر را به حلقوم نظام ريخت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر