در طنين صدايشان ننگ نظام ولايت است و اميد به سرنگوني آن |
سلام. مي گويند هرچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند. حال وقتي از دل مادر شهيد قيام 88 آه و خشم شهدا برآيد، حتما كه بر دل شيفتگان آزادي مي نشيند و در جان آنها بذر قيام مي كارد، براي همين بدون مقدمه شما را دعوت مي كنم به يكي از اين صداها، صداي سركوب شده اي كه زير ضربات فاشيسم مذهبي نه تنها خاموش نشده بلكه روز به روز رسا ترهم شده است. اين است آثار عشق به آزادي. و سلام به دكتر محمد ملكي كه آموخت زگهواره تا گور آزادي به جوي
دل نوشتهیی از شهین مهین فر مادر شهید قیام، امیرارشد تاج میر
درد گویهای برای دلم.
باز چه میشود مرا؟
انگار هیچ نمیبینم و هیچ نمینوم
یا هرچه میبینم دار است و هرچه میشنوم فریاد.
مادران خسته و رنجور که از بس گریسته اند
چشمهایشان خیسس خون است.
وای درد شان درد منست.
آنها فریاد میکشند و من در سکوت میمیرم.
اینجا ایران است. تهران. زندان اوین.
و فرزندان وطن در زنجیر..
مادر ستار. اسکلتی بیروح. با دیدگانی از حدقه درآمده و کمری خمیده.
فریاد میزند: ستارم را کشتید. امروز نوبت دخترم نرگس است.
و من در سکوت میمیرم.
دلم آشوب است. سرگیجه دارم و حالم به هم میخورد.
خدایا چرا بیصدا میمیرانی ام.
داد نیست. ضجه و فریاد است.
آزادی نیست. بند و زنجیر است و
جوانانی که در خون میغلطند.
جانم را بگیر. این زندگی را نمیخواهم.
جوانانم را بال و پر پرواز ده.
مرگ بس است. زندان بس است. شکنجه بس است.
ظلم و رفتار ناعادلانه بر شکم خالی و دست خالی و قلب خالی. بس است.
آی آزادی کجایی؟
باز چه میشود مرا؟
انگار هیچ نمیبینم و هیچ نمینوم
یا هرچه میبینم دار است و هرچه میشنوم فریاد.
مادران خسته و رنجور که از بس گریسته اند
چشمهایشان خیسس خون است.
وای درد شان درد منست.
آنها فریاد میکشند و من در سکوت میمیرم.
اینجا ایران است. تهران. زندان اوین.
و فرزندان وطن در زنجیر..
مادر ستار. اسکلتی بیروح. با دیدگانی از حدقه درآمده و کمری خمیده.
فریاد میزند: ستارم را کشتید. امروز نوبت دخترم نرگس است.
و من در سکوت میمیرم.
دلم آشوب است. سرگیجه دارم و حالم به هم میخورد.
خدایا چرا بیصدا میمیرانی ام.
داد نیست. ضجه و فریاد است.
آزادی نیست. بند و زنجیر است و
جوانانی که در خون میغلطند.
جانم را بگیر. این زندگی را نمیخواهم.
جوانانم را بال و پر پرواز ده.
مرگ بس است. زندان بس است. شکنجه بس است.
ظلم و رفتار ناعادلانه بر شکم خالی و دست خالی و قلب خالی. بس است.
آی آزادی کجایی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر