ناله هاي آخوند صديقي در نمايش جمعه تهران را اگر نشنيده ايد حتما بشنويد يا بخوانيد، يك ويترين كامل از بن بست ها و بحران نظام كه بود هيچ، قبل از همه آش پيش پاي سفر فرانسه روحاني بود.
از يك طرف ديگر اعتراف به شكست تاريخي آخوند ها در دانشگاه ها بود. تاريخ حرفهايش را حذف كنيد و ببينيد چه تفاوتي با آه و ناله هاي امام كفن پاره اش در مورد دانشگاه ها دارد؟
انگار نه انگار كه آقايان بيش از سه دهه است دانشگاه ها را به ميخ كشيده اند، استادان و دانشجويان انقلابي و مترقي را كشته و يا اخراج كرده اند. به 40 درصد ظرفيت دانشگاه بسيجي تزريق كرده اند هر جا رسيده اند استخوان دفن كرده اند تازه مي فرمايند هنوز اسلامي نشده. راست هم مي گويند. مي گويند كسي اراجيف نظام را در دانشگاه تحويل نمي گيرد راست مي گويند. چون شكاف بين ارتجاع و علم هم نيامدني است، هزارسال سركوب كنند و دانشگاه را آخوند باران كنند يك روز بعد همين آش است و همين كاسه
در همه جای دنیا وقتی سفر و دیدار خارجی پیش میآید هر دولتی بهطور یک پارچه روی آن سفر یا دیدار متمرکز میشود تا حداکثر بهرهبرداری را داشته باشد. اما در نظام ولایتفقیه برعکس است. این روزها که سفر حسن روحانی رئیسجمهور نظام به فرانسه مطرح است برشدت حملات به او در زمینههای مختلف توسط رسانهها و مهرههای حکومتی افزوده شده است. تا آنجا که سردمداران و مهرههای ولایت حاضرند پرده را از روی گوشههایی از بنبستها و درگل ماندگیهای رژیم کنار بزنند و به بحرانها اعتراف کنند تا بتوانند از آن علیه روحانی نتیجهگیری کنند. البته رفسنجانی و روحانی هم عیناً همین کار را میکنند. کمااینکه رفسنجانی پس از اشاره به ابعاد نجومی فساد میگوید اینها «نوک کوه یخ در دریای فساد است». تازهترین نمونه لیست کردن بحرانها و شکستها و بنبستها در نمایشهای جمعه 22آبان است. بهویژه در نمایش جمعه تهران که آخوند صدیقی بهنمایندگی از خامنهای، ویترین بحرانها را به نمایش گذاشت. آه و نالههای مکرر بهخاطر شکستگی طلسم ولیفقیهاش و مطرح کردن سؤالات متعدد از این قبیل: «این اقتصاد مقاومتی کی بناست عملی شود؟»، چرا هنوز «دانشگاه اسلامی نشده»، «چند درصد دانشجوها در مسجد حضور پیدا میکنند؟»، «چند درصد اساتید در مساجد حضور پیدا میکنند؟»، «امروز این حجاب جنگ فرهنگی با آمریکاست... چقدر ما در این مسائل حساسیت در مدیران دانشگاههایمان میبینیم؟»، «برای گفتمان ولایت چقدر دانشگاههای ما روی این مسأله کار کردند؟»، «این همه فارغالتحصیل؟ این همه بیکار؟»، «برای رفع نیازها، چقدر در رشتههای علمی کار شده و اولویتها رعایت شده؟»، چرا «حضرت آقا نگران نفوذ در مراکز سیاسی، تصمیم سازی و تصمیمگیری هست؟». آخوند صدیقی بهنمایندگی از خامنهای شبیه همین چرا ها را در موارد متعدد از جمله در مورد بنبست نظام در مقابله با زنان بر سر موضوع آخوندساخته بدحجابی و «هنجار شکنی» جوانان تا بنبست سوریه و یمن، با آه و ناله تکرار کرد. تا در پایان به مأموریت اصلیاش یعنی زدن یک ضربه جدی به روحانی برسد و برای اولین بار او را با نام مورد حمله قرار دهد. و بگوید «نفوذ خیلی خطرناکتر از جنگ است. در جنگ یک شخصیتی را میکشند… ولی یک وقت یک رئیسجمهور را با نفوذ فکرش را عوض میکنند»، «یک کسی که در رأس دستگاه اجرایی است، و بعد از رهبری عالیترین مقام را دارد، باید عصبی برخورد نکند، باید نیشدار صحبت نکند، باید ادبیاتش یک جوری باشد که مؤمن شادکن باشد. این حیف است که آدم در برابر بیگانگان خیلی رعایت ادبیات بکند، ورعایت همه جوانب را بکند، اما در حمله به خودیها، در حمله به مؤمنین، متدینین، خدمتگزاران، یک جور دیگر صحبت کند، ... این نوع ادبیات را در شأن یک رئیسجمهور ما نمیبینیم».
روشن است که امام جمعههای نمره موقت و غیرموقت خامنهای آنچه در جمعهبازار مطرح میکنند مطالب مشخصی است که از بیت خامنهای و توسط «شورای سیاستگذاری ائمه جمعه» به آنها دیکته میشود. اگر به سایر رسانههای حکومتی هم نگاه کنیم شبیه به همین حملات را بهطور گسترده میبینیم. البته حمله به روحانی در پاسخ به حملات شدید او از رأس نظام تا سردمداران باندها و نهادهای رقیب است. حملاتی که توسط هر دو باند علیه یکدیگر، در حکم تیشه زدن به ریشه نظام است.
حالا بازگشت به سؤال اول که چرا درنظام ولایت در آستانه سفر رئیسجمهورش اینگونه نمایشگاه بحرانها در معرض انظار عموم قرار میگیرد؟ آیا این باعث ضعیف شدن موضع کسی که بهنمایندگی از رژیم به سفر میرود تا منافع رژیم را دنبال کند نیست؟ آیا پس از سالها انزوا و فشرده شدن گلوی نظام در حلقه طناب بحرانها و تحریمها نباید تمامیت نظام پشت چنین سفرهایی برود؟ سفرهایی که میتواند گشایشی برای رژیم در آستانه خفگی باشد.
جواب به این سؤال در یک کلمه خلاصه میشود: بنبست.
رژیم زهر خورده و شقه شقه به نقطهای رسیده است که در تمامی صحنهها و گامهایی که میخواهد بردارد با بنبست مواجه میشود. بنبستی که ریشه در جنگ هژمونی در رأس نظام میان خامنهای و رفسنجانی دارد. جنگی که با نزدیک شدن نمایش انتخابات رژیم که روز تعیینتکلیف تعادل قوای درونی است هر روز شدت مییابد.
روشن است که امام جمعههای نمره موقت و غیرموقت خامنهای آنچه در جمعهبازار مطرح میکنند مطالب مشخصی است که از بیت خامنهای و توسط «شورای سیاستگذاری ائمه جمعه» به آنها دیکته میشود. اگر به سایر رسانههای حکومتی هم نگاه کنیم شبیه به همین حملات را بهطور گسترده میبینیم. البته حمله به روحانی در پاسخ به حملات شدید او از رأس نظام تا سردمداران باندها و نهادهای رقیب است. حملاتی که توسط هر دو باند علیه یکدیگر، در حکم تیشه زدن به ریشه نظام است.
حالا بازگشت به سؤال اول که چرا درنظام ولایت در آستانه سفر رئیسجمهورش اینگونه نمایشگاه بحرانها در معرض انظار عموم قرار میگیرد؟ آیا این باعث ضعیف شدن موضع کسی که بهنمایندگی از رژیم به سفر میرود تا منافع رژیم را دنبال کند نیست؟ آیا پس از سالها انزوا و فشرده شدن گلوی نظام در حلقه طناب بحرانها و تحریمها نباید تمامیت نظام پشت چنین سفرهایی برود؟ سفرهایی که میتواند گشایشی برای رژیم در آستانه خفگی باشد.
جواب به این سؤال در یک کلمه خلاصه میشود: بنبست.
رژیم زهر خورده و شقه شقه به نقطهای رسیده است که در تمامی صحنهها و گامهایی که میخواهد بردارد با بنبست مواجه میشود. بنبستی که ریشه در جنگ هژمونی در رأس نظام میان خامنهای و رفسنجانی دارد. جنگی که با نزدیک شدن نمایش انتخابات رژیم که روز تعیینتکلیف تعادل قوای درونی است هر روز شدت مییابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر