دوست دارم امروز پاي درس معلمان كرمانشاه بنشينم. براي اينكه من و ما بفهميم درس خيلي جديد است و شايد درس اول و آخري است كه هر ايراني بايد بياموزد اين درس را جمعي داده اند، ما هم جمعي گوش كنيم. دلشان از خود سوزي منصور كيهاني به درد آمده، معلم نجيب و زحمت كش اهل سنقر، فرزند مردم مصيبت كشيدة كرد.
از معلمان كرمانشاه بياموزيم كه در بيانيه خود نوشتند:
تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر، در گفتهی ما جستجو کن
مرگ بر کلیت رژیم پلید و غارتگر ولایتفقیه؛
ترجمان عملی این شعار، شعلههای آتشی بود که از جسم و جان همکار و همشهریمان برمیخواست. معلمی صبور و زحمتکش که دانش آموزانش بیش از هر چیز از او وقار و متانت را بهخاطر دارند. منصور کیهانی، معلمی 60ساله با حقوق ناچیز بازنشستگی و همسری که قطع نخاع شده بود و هزینههای درمان؛ ماهها در پی ساخت طبقهیی بر روی خانهاش بود تا یکی از فرزندانش در آن ساکن شده و در پرستاری از همسر بیمارش، کمککار او باشد. اما چه باید گفت از اخاذیهای کمرشکن غارتگران رژیم ولایتفقیه که یک دستشان را بر خرخرهی مردم فشرده و دست دیگرشان را در جیب دسترنج آنها انداختهاند، وای بر قسیالقلبانی که بر تختهایشان در شهر شهر میهنمان تکیه زده و جز چپاول و غارت به چیز دیگری نمیاندیشند و بیچاره اقشار دردمند و اسیر مردم که زیر بار انواع فشارها کمر خم کردهاند، تا آنجا که معلم صبور و زحمتکشش چارهای نمییابد، جز خودسوزی.
سوگند که این پدیدههای تکان دهنده، نشانههایی است از قریبالوقوع بودن آتشفشان خشم ملتی تحت ستم که در ساعت سین، ریش و ریشهی آخوندهای دزد و جنایتکار را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.
ما ضمن همدردی با مردم عزادار سنقر و جامعه معلمان ایران، همصدا با معلمان بیدار و خستگیناپذیر سراسر کشور، بار دیگر انزجار خود را از حکومت غاصب ولایتفقیه و ارادهی قوی خود را برای ادامهی اعتراضات برحقمان تا تحقق همه خواستههایمان اعلام میداریم. اعتراضاتی که سرنگونی را در چشمانداز خود داشته و قطعاً در آن جهت گسترده و فراگیر خواهد شد تا آزادی خلق در زنجیر و ریشهکن شدن شجرهی ملعونهی ولایتفقیه. انشاالله.
جمعی از معلمان استان کرمانشاه
حال ما خواهی اگر، در گفتهی ما جستجو کن
مرگ بر کلیت رژیم پلید و غارتگر ولایتفقیه؛
ترجمان عملی این شعار، شعلههای آتشی بود که از جسم و جان همکار و همشهریمان برمیخواست. معلمی صبور و زحمتکش که دانش آموزانش بیش از هر چیز از او وقار و متانت را بهخاطر دارند. منصور کیهانی، معلمی 60ساله با حقوق ناچیز بازنشستگی و همسری که قطع نخاع شده بود و هزینههای درمان؛ ماهها در پی ساخت طبقهیی بر روی خانهاش بود تا یکی از فرزندانش در آن ساکن شده و در پرستاری از همسر بیمارش، کمککار او باشد. اما چه باید گفت از اخاذیهای کمرشکن غارتگران رژیم ولایتفقیه که یک دستشان را بر خرخرهی مردم فشرده و دست دیگرشان را در جیب دسترنج آنها انداختهاند، وای بر قسیالقلبانی که بر تختهایشان در شهر شهر میهنمان تکیه زده و جز چپاول و غارت به چیز دیگری نمیاندیشند و بیچاره اقشار دردمند و اسیر مردم که زیر بار انواع فشارها کمر خم کردهاند، تا آنجا که معلم صبور و زحمتکشش چارهای نمییابد، جز خودسوزی.
سوگند که این پدیدههای تکان دهنده، نشانههایی است از قریبالوقوع بودن آتشفشان خشم ملتی تحت ستم که در ساعت سین، ریش و ریشهی آخوندهای دزد و جنایتکار را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.
ما ضمن همدردی با مردم عزادار سنقر و جامعه معلمان ایران، همصدا با معلمان بیدار و خستگیناپذیر سراسر کشور، بار دیگر انزجار خود را از حکومت غاصب ولایتفقیه و ارادهی قوی خود را برای ادامهی اعتراضات برحقمان تا تحقق همه خواستههایمان اعلام میداریم. اعتراضاتی که سرنگونی را در چشمانداز خود داشته و قطعاً در آن جهت گسترده و فراگیر خواهد شد تا آزادی خلق در زنجیر و ریشهکن شدن شجرهی ملعونهی ولایتفقیه. انشاالله.
جمعی از معلمان استان کرمانشاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر