۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه


 عكس تخريب نمازخانه اهل تسنن در پونك تهران
شيخ بنفش حسن روحاني كه فكر مي كنه جام زهر هسته اي را به حلقوم ولي فقيه ريخته و اكبرشاه را رو آورده است در دو كار خيلي عجله دارد. يكي سركوب هرصداي مخالف و ديگري آويختن به دامن از ما بهتران. اينكه چطور مي شود اين  دو كار متناقض را در يك زمان انجام بدهد، فقط روي دجاليت خميني گونة آخوندي و يكي هم مماشات نفت دوستان غربي حساب كرده است. براي همين هم با عجله آثار بمب سازي در پارچين  را مي خواهد لاپوشاني كند.  حالا به يك فقره دو جايه خوري حسن روحاني در سركوب نگاه كنيم:
روز 7مرداد، نیروهای سرکوبگر رژیم، تنها نمازخانه اهل سنت در تهران، واقع در منطقه «پونک» را تخریب کردند.
تنها چند روز پیش از تخریب این نمازخانه، آخوند روحانی در نشست خبری خود در سنندج با شیادی هر گونه اعمال تبعیض بین هموطنان پیرو اهل سنت را به‌شدت تکذیب کرد و تفرقه‌افکنی بین شیعه و سنی را کار استکبار و دشمنان خارجی دانست. سؤالهای خبرنگاران و حرفهای روحانی در این نشست خبری که در پایان سفر او به کردستان برگزار شد قابل تأمل است.

خبرنگار: «در کشور قوانین و مقرراتی داریم که از حضور نخبگان اهل سنت در مناصب بالای اداری، دانشگاههای معتبر و ویژه‌یی که در تهران هستند و برخی مشاغل نظامی، امنیتی و سیاسی جلوگیری می‌کنند» (تلویزیون رژیم-4مرداد).

خبرنگار دیگر: «شما… امروز در دو سخنرانی در مورد تفرقه بین شیعی و سنی صحبت کردید، این تفرقه به‌وضوح در کابینه حضرتعالی دیده می‌شود، چرا؟».

خبرنگار: «سوال اولم را جواب نگرفتم».
روحانی: «سوال شما چی بود؟»
خبرنگار: «اینکه در دولت شما در بین شیعی و سنی تفرقه وجود دارد؟»

روحانی: «حرف خیلی عجیب و غریبی زدید. از بس که این جمله بد بود من نتوانستم جواب بدهم. تفرقه یعنی چه؟! مگر ما گفته‌ایم کسی که سنی است در دولت ما وارد نشود؟ مگر دولت، صرفاً هیأت وزیران است؟ ما در سراسر کشور این همه جمعیت کارمند، فرماندار، معاون استاندار و معاون وزیر از اهل سنت داریم. از اهل سنت سفیر داریم. اصلاً کلمه تفرقه، کلمه خیلی بدی است. در شرایطی که توطئه‌گران دنیا به‌دنبال تفرقه بین شیعی و سنی هستند، همه ما، ملت و دولت باید تلاش بکنند برای این‌که در این کشور روز به روز وحدت بیشتر شود».

می‌بینید که چطور روحانی اول خواست از جواب طفره برود و بعد وقتی نتوانست، با شیادی کارمندان را هم به‌عنوان دولت محسوب کرد و گفت این همه کارمند سنی! داستان تمام نشده اين جا را كليك كن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر