۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

تهاجم دير و شكست خورده به ليبرتي




سلام، حتما خبرهاي تهاجم رژيم ولايت فقيه به ليبرتي را شنيده ايد عكس شهدا و تصاوير اين حمله را هم ديده ايد، اگر نديده ايد سري به اين چند لينك بزنيد: 1 ،

اما حرف من چيست؟  اين تهاجم خيلي دير انجام 
اين تهاجم هروقت ديگر هم انجام ميشد نتيجه اش با هر ميزان شهيد از مجاهدان ليبرتي، شكست استراتژيك رژيم را به دنبال داشت. 
رژيم ضدبشري، زهر آتش بس را خورده ، الان در حال خوردن جام زهر منطقه اي است و در سوريه هم فقط نعش كش هايش سردار پاسدار بار مي زنند و در تهران تخليه مي كنند. 
رژيمي كه هر بار قبل از يك زهر خوري عادت داشت با موشك باران مقرهاي مجاهدين توازن شكستش را حفط كند اين بار خيلي دير جنبيد، همين هم يكي از عوامل درماندگي و وارفتگي اش است 
اما رژيم با اين جنايت پر حماقتش  قبل از هر چيز در آشوب بزرگ منطقه دست روي خطر اصلي خودش و تنها آلترناتيوش گذاشت و با اين جنايت آنرا مهر كرد. 
در اين ميان بايد گفت خوشا مجاهدان ليبرتي كه از پيش در برابر هر ابتلايي بيابيا گفته اند. براي اينكه ايمان دارند در نبرد ارتجاع و انقلاب آينده از آن انقلابيون است. 

۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

علت خودكشي در فرد است يا در نظام؟



علت خود كشي را معمولا روي فرد و مشكلاتش مي برند، اگر طرف جوان باشد اذهان دنبال عشق و عاشقي و شكست در اين زمينه ها مي رود و اگر پير باشد، ذهن ها به دنبال توجيه فردي ديگري مي رود، اما در نظام ولايت فقيه قانون ريشه يابي اين پديده فرق مي كند. 
خود كشي هر چند پديده مذمومي است اما نوعي اعتراض در اوج انفعال به نظام حاكم است
سازمان بهزیستی نظام آخوندی اعتراف کرد که طی سالهای اخیر به‌طور متوسط هر سال ضریب رشدآسیب‌های اجتماعی 15درصد افزایش داشته است؛ آسیب‌ها و تهدیدهایی از قبیل بیکاری، بحران هویت، فرسایش سرمایه اجتماعی، خودکشی، دختران فراری، کودکان خیابانی، فرار مغزها، فقر، شکاف طبقاتی، نابرابری، بی‌عدالتی اجتماعی، فساد مالی و اداری، رشوه و ارتشا، قاچاق انسان، خشونت و پرخاشگری، طلاق و اعتیاد. (روزنامه جوان - ۷/۲/۹۴)

همچنین بر اساس گزارش مؤسسه معتبر نظرسنجی گالوپ در سال 93، مردم تحت حاکمیت آخوندها از نظر شادی در سطح جهان در مرتبه‌ای پایین قرار دارند. ایرانیان از غمگین‌ترین ملتهای جهان هستند و ایران از نظر سهم اندوه در جهان، در مقام دوم قرار گرفته است.

سرکوب و اختناق و انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی که رژیم بر اقشار مختلف مردم وارد می‌کند باعث بروز گسترده افسردگی و ناراحتیهای روانی در جامعه می‌شود؛ پدیده شومی که روزبه‌روز در حال گسترش و افزایش است. افسردگی یا ناامیدی نسبت به آینده، در مراحل پیشرفته‌تر منجر به خودکشی می‌شود. پدیده‌ای که ایران تحت حاکمیت رژیم آخوندی در این زمینه هم رکورددار آن در جهان است. سیاهه‌ای بی‌پایان از خودکشی‌ها، داغ ننگی است بر پیشانی آخوندهای حاکم بر کشورمان. آمار خودکشی در ایران در ابتدای انقلاب ضدسلطنتی به عددی نزدیک به صفر رسیده بود اما الآن بر اثر حاکمیت غارتگر و فقرگستر آخوندی به 11نفر در روز یعنی بیش از 4هزار نفر در سال رسیده است که البته خود کارگزاران رژیم می‌گویند این آمارها کمتر از واقعیت است. (سایت حکومتی تابناک -23فروردین93) سال گذشته صالحی نسب عضو ارتجاع، آمار اقدام به خودکشی فقط در دشت آزادگان را طی یک سال، بیش از صد عدد بیان کرد. (ایلنا-۲۹/۱۰/۹۳)

یونس عساکره، امید راشدی، سیروس نیکخو، منصور کیهانی، زرین کامرانی، فریناز خسروانی ، علی اکبری، حمید فرخی دیزج ملک، عبدالکریم احمدی، شهلا طاهری از جمله هموطنانی هستند که در ماههای اخیر مجبور شدند در اثر ظلم و تعدی آخوندها به زندگی خود پایان ببخشند.

در دوم فروردین 94، یونس عساکره 31ساله که در یک اقدام اعتراضی خودش را به آتش کشیده بود جان باخت. تمام زندگی یونس یک دکة کوچک میوه فروشی بود که مأموران رژیم در خرمشهر آن را نابود کردند و از بین بردند. یونس عساکره در آتش ظلم رژیم آخوندی سوخت و باعث شد تا شعله خیزش و اعتراض در خرمشهر و اهواز طی چند هفته بر افروخته شود.

فریناز خسروانی در اعتراض به قصد تعدی مأموران اطلاعات رژیم آخوندی دست به خودکشی زد. این خودکشی منجر به قیام مردم مهاباد علیه لانه فساد وزارت بدنام اطلاعات آخوندی در این شهر به نام هتل تارا شد.

امید راشدی فوق‌لیسانس 36ساله در اعتراض به چپاولگری ایادی رژیم در شهرداری رامشیر که منجر به اخراج او از کار شد خود را به آتش کشید.

منصور کیهانی معلمی که در رشته علوم تجربی تدریس می‌کرد، در یک اقدام اعتراضی علیه حکومت آخوندی در محوطه مجتمع اداری فرمانداری رژیم در سنقر خود را به آتش کشید و جان سپرد.

روز 23شهریور 94 در بندرانزلی یک کارگر شهرداری به نام عبدالله شافعی در اثر فشارهای ناشی از فقر و بی‌پولی در محل کارش خود را حلق‌آویز کرد.

البته نمونه‌های تکان‌دهنده‌تر، اقدام به خودکشی خانوادگی است؛ پدیده‌ای که که قلب هر انسانی را به آتش می‌کشد.

روزنامه حکومتی جهان صنعت 9اردیبهشت درباره خودکشیهای خانوادگی می‌نویسد: «پدر یک خانواده در شهر ایوان در استان ایلام به علت فقر و نداری به دو فرزند خود سم خوراند». همین روزنامه در ادامه می‌نویسد: «جسد مردی 37ساله در کنار اجساد همسر و دو کودکش در خانه‌ای در نیشابور پیدا شد».

شهلا طاهری 30ساله اهل کرمانشاه، به‌دلیل بیکاری و فقر با ریختن نفت بر روی خود و همسرش دست به خودسوزی زد و جان سپرد.

به نوشته روزنامه حکومتی خراسان 20شهریور 1394 در نیشابور یک زن ۲۹ ساله باردار به نام حوّا با ریختن بنزین روی خودش دست به خودسوزی زده و شوهر ۳۰ ساله و پسر خردسالش نیز که قصد کمک به وی را داشتند دچار سوختگی شدید شدند.

واکنشهای مردم در مورد یونس عساکره و فریناز خسروانی نشان می‌دهد که این معضل اجتماعی، راه به اعتراض و طغیان مردم می‌برد. حرفهای تکان‌دهنده برادر امید راشدی که در ابتدای مهر دست به خودسوزی زد نمونه‌ای از این دست است:
«مملکت ما جوری است که از دزد بیشتر حمایت می‌کنند تا آدمی که دنبال حق است. نفری را دفتر نماینده شهر ما کرده‌اند؛ اعتراضات مردم باعث شد که او را از آنجا بردارند. گفتند کسی که تو به‌عنوان دفتر نمایندگی رامشیر گذاشتی دزد، کلاهبردار و اختلاس‌گر است.

نماینده لج کرده بود با این بنده خدا که چرا با من همکاری نمی‌کند. گفتم نمی‌خواهد با تو همکاری کند، پاتو از کفش او بکش بیرون؛ با تو همکاری نمی‌کند می‌خواهد برگردد سر کارش… اصلاً عدالت وجود ندارد. من تا نفس دارم، دادم را همه جا می‌زنم، تا آنجا که جان دارم؛ جایی هم که باید جانم را بدهم، می‌دهم؛ فرقی برایم نمی‌کند؛ مرگ یک‌بار، شیون یک‌بار».

حرفهای برادر امید راشدی نشاندهنده تجربه مردم ما در مقابله با حاکمیتی است که جز گرسنگی و سرکوب و فحشا و اعتیاد و خودکشی، ارمغانی برایشان نداشته است؛ این‌که تنها دفاع مؤثر در برابر عوارض ناشی از این رژیم ضدانسانی و عوارض مخرب آن بر روح و روان انسانها، مقاومت و مبارزه با آن است. افسردگی و پیامدهای شوم آن ناشی از فرو خوردن و در خود ریختن تعارض با نظام حاکم است. هنگامی که یک عنصر آگاه در برابر شرایط مخرب و تحمیلهای ارتجاعی رژیم و زورگوییهای ایادی آن قیام می‌کند و با آن به مبارزه برمی‌خیزد، هم خود از عوارض افسردگی در امان می‌ماند و هم پیرامون خود را در برابر آن مصون می‌سازد. آری عنصر احیا کننده فرد و جامعه، مقاومت است؛ از این طریق است که مردم از رنج‌های جانکاهی که رژیم آخوندی نصیبشان کرده رهایی یافته و به آسایش و بهروزی خواهند رسید.

۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

نظام ولايت جن و تلكرام بسم الله شده



تلگرام بسم الله شده و نظام ولايت جن. ارتش سايبري يا بهتره بگم بسيجي ها كنه شده به شبكه هاي اجتماعي هم تخم جن. نگاهي به اين لينك بكنيد؛
اين روزها دست به هرجاي نظام مي گذاري بعد از فرياد مستشاري در سوريه، صداي وا اسلاما در تلگراف  بلند است. چه شده نظامي كه خودش مظهر منكرات تاريخ است قولنج اخلاق گرفته؟ 
چند روز پیش مدیر مسئول شبکه اجتماعی تلگرام که از پرمراجعه‌ترین شبکه‌های اجتماعی در ایران است فاش کرد که مقامهای رژیم ایران خواستار همدستی او برای کنترل و جاسوسی در مورد کاربران ایرانی شده‌اند، اما او جواب رد به آنها داده است. در پی افشای این موضوع که به یک رسوایی جدید برای رژیم تبدیل شد، رژیم اقدام به بستن و فیلتر کردن این شبکه کرد؛ اما آن چنان توفانی از خشم و اعتراض، نه فقط از طرف کاربران ایرانی بلکه از سوی کاربران غیرایرانی هم، علیه رژیم در فضای مجازی برانگیخته شد که مقامهای رژیم ناچار شدند فیلترینگ را بردارند؛ دستگاه تبلیغاتی آخوندها هم درصدد تکذیب و رفع و رجوع آن برآمد. تلویزیون رژیم طی گزارشی که در همین رابطه پخش کرد، می‌گوید:
«ایجاد وقفة چند ساعته در پیام‌رسان تلگرام موجب به‌راه افتادن همهمه بین کاربران فضای مجازی شد. البته حدود ساعت یک نیمه‌شب همه چیز به روال عادی خود برگشت، اما توییت مدیر این شبکه با این مضمون که سرویس‌دهندگان ایران، خدمات‌رسانی این شبکه را محدود و خواستار شنود و نظارت بر کاربران ایرانی این شبکه هستند موج این خبر را به روز بعد هم کشاند. مدیر روابط عمومی شرکت مخابرات ایران اعلام کرد: ”از ابتدای دولت یازدهم با فیلترینگ مخالف بودیم و فیلترینگ تلگرام به‌کلی منتفی است“. وی همچنین افزود: ”هم‌چون کشورهای دیگر دنیا با فیلترینگ هوشمند تنها بخشهای مورد دار از سایتها و نرم‌افزارها فیلتر می‌شود“ ». (29مهر) 

می‌بینید که مقامهای وزارت ارتباطات یا در واقع نهاد سرکوب و سانسور دنیای مجازی مدعی‌اند که تنها «بخشهای مورد دار» فیلتر می‌شود. رژیم همواره با دجالگری این‌طور وانمود می‌کند که منظورش از بخشهای مورد دار، موارد اخلاقی است، اما همه مردم و به‌خصوص کاربران به‌خوبی می‌دانند که ملاحظة اول تا دهم رژیم مسائل سیاسی و به‌خصوص مواردی است که پای مجاهدین و مقاومت ایران به میان می‌آید.

اما در این مورد رژیم ناچار شد به فاصله کوتاهی از فیلترینگ تلگرام دست براشته و درصدد رفع و رجوع آن برآید. نگاهی به اظهارات و توجیهات مسخره واعظی وزیر ارتباطات یا در واقع وزیر کنترل و سانسور ارتباطات دولت روحانی در برابر افشاگری پاول دورف مؤسس پیام‌رسان تلگرام خالی از فایده نیست:
«این که ایشان ادعا کرده که فیلترینگ شده، اشتباه است. ما از آنها می‌خواهیم که بخشهایی که غیراخلاقی است را ببندند. چند ایمیل بین همکاران من و مسؤل شبکه تلگرام رد و بدل شد. آنها یک مدتی بستند، دوباره دو هفته پیش باز کردند. دو هفته پیش دوباره ایمیل زده شد که اگر بخواهند باز باشد ما ناچاریم که نظر آن کارگروه را اجرا بکنیم. ما هیچ شبکه یله و رها نداریم که هرکاری دلش بخواهد بکند و بگویند که جمهوری اسلامی هم نباید فیلتر بکند!» (تلویزیون رژیم-29مهر).

می‌بینید که مثل همیشه، بهانه موارد غیراخلاقی است. او در میان دروغها، یک چیز قابل‌توجه را هم لو داد این‌که «دست ما هم نیست و ما ناچاریم که نظر آن کارگروه را اجرا کنیم». راستی آن کارگروه و کمیته چیست که بالای دست وزیر مربوطه تصمیم می‌گیرد و او هم باید آن را اجرا کند. روشن است که این کارگروه مستقیماً باید به خود ولی‌فقیه وصل باشد، همان کسی که این روزها از وحشت ورد «نفوذ… نفوذ» گرفته است.

اما واقعیتهای دیگری که آن کارگروه مربوطه را ناچار از عقب‌نشینی کرد چیست؟ تلویزیون رژیم در ادامه گزارش خود می‌گوید:
«کاربران ایرانی در بین 5کشور اولیه مراجعه کننده به سایت تلگرام هستند. امکانات این شبکه، کاربران را به این نرم‌افزار موبایلی متمایل کرده است».

یک دلیل این‌که کاربران ایرانی در استفاده از شبکه تلگرام در بین کشورهای جهان پنجمین هستند و تعداد آنها بنا بر اعلام شبکه تلگرام به 20میلیون نفر می‌رسد این است که تلگرام، حداقل تا الآن برای رژیم قابل فیلتر کردن نبوده است. البته رژیم حتماً خود را به در و دیوار خواهد زد که این منفذ را ببندد، اما خوب می‌داند که این هم دردی دوا نمی‌کند. چرا که همان‌طور که روزنامه حکومتی ابتکار در سرمقاله (30مهر 94) خود نوشته بود: «هر روز شبکه اجتماعی جدیدی با امکاناتی نو، ظهور می‌کند و مورد توجه قرار می‌گیرد و مردم پشت چیزی به اسم فیلترینگ منتظر نمی‌مانند و یا به سوی استفاده از ابزار دور زدن فیلترینگ روی می‌آورند و یا در شکلی کلان‌تر به شبکه‌های اجتماعی جدیدتری کوچ می‌کنند».

۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

سلام بر ريحانه



سلام به ريحانه شيردختري كه شهامت و نجابت زن ايراني را در برابر پاسدار مزدوران نظام ولايت فقيه با به مجازات رساندن يك عامل اطلاعاتي رژيم نشان داد، و درود به فرشته مادر شجاعش كه نگذاشت صداي ريحانه در هياهوي گزمگان رژيم خاموش شود. 
به راستي كه ريحانه يك قهرمان بود و يك قهرمان هست و تا روزي كه بند از بند نظام پليد ولايت جدا نشده بايد بايد بايد راهش را ادامه داد. به جاست به مناسبت حضور مادر ستاربهشتي بر مزار ريحانه پيشاپيش به پيشواز ستار برويم آن گرد شيري كه در زير شكنجه به دژخيم خنديد و در دفتر مقاومت مردم ايران بهشتي شد. 

روز یکشنبه 3آبان مراسم یادبود اولین سالگرد اعدام جنایتکارانه ریحانه جباری بر مزار وی در بهشت زهرا در تهران برگزار شد.
در این مراسم خانواده و بستگان ریحانه جباری به همراه جمعی از مادران شهدا و مفقود شدگان از جمله مادر شهید ستار بهشتی و سعید زینالی و شماری از مدافعان حقوق‌بشر شرکت داشتند.
 
حاضران مزار ریحانه جباری را گلباران کردند و با خانواده‌اش ابراز همدردی و همبستگی کردند.
 
 
 
 
 

۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

نعلين آويخته به بند پوتين

نعلين آويخته به بند پوتين
سلام امروز دعوتتون مي كنم به يك قطعه طنز از بيژن روشن. طنز كردن اين صحنه خونبار كار سختي است براي همين به خواندنش مي ارزد. خامنه اي كه تا ديروز مدعي دفاع از حرم بود الان از رو بسته و براي بقاي مزدورش بشار اسد جاني بند پوتين شده

پرده‌ اول: نزدیکی‌های سقوط بشار در سوریه
خامنه‌ای: نعلین ما سوراخ شد، پوتین! کجایی تو کجا؟ 
در سوریه تا ساق پا، در گل فروشد پای ما
کاری بکن حفظش کنیم، این طفلکی بشار را

پوتین: من آمدم با بمب خود، اما اسد که رفتنی ست
دادم تکان این دمب خود، این آش اما، پختنی ست؟ 
این راه پر از سنگلاخ، با چکمه‌ی من رفتنی ست؟ 

خامنه‌ای: ولادیمیرجان! لاوروف، سوخو بیار با توپولوف
گرچه که دنیا ریخته، بر روی ما دریای تف
بشار اگر شد سرنگون، ما هم نگون گردیم به پف! 

پوتین: بنده خودم مانند چی، در اوکراین گیر کرده‌ام
یک عمر همراهی تو، بی‌چرخ و گلگیر کرده‌ام
گرچه به سفره‌ی نفت تو، خود را نمک گیر کرده‌ام
اما میایم این دفعه، sorry کمی دیر کرده‌ام! 

خامنه‌ای: شما بیا از آسمان، ما هم می‌آییم از زمین
گوییم خصم داعشیم، کاری نداریم جز همین
تو بمب بنداز از هوا، من می‌نشینم در کمین


پرده‌ی دوم پس از چند هفته بمباران سوریه
پوتین: حاج خامنه! حاج خامنه! 

خامنه‌ای: بگو عزیز! مشکل چیه؟ 

پوتین: فایده نکرده طرح تو، هیچی نرفتیم ما جلو
این پاسداران تو هم هی می‌خورند تلو تلو
این حزب شیطان تو هم، توی حلب گشتند ولو
سرتیپهایت را ببر، در ختمشان بده چلو

خامنه‌ای: ای وای بر این حال ما، بی‌کفش و بی‌پوتین شدیم

پوتین خودش مانده به گل، ما بند این پوتین شدیم!

۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

وقتي ابوداعش به اسم جنگ با داعش با آزاديخواهان سوري مي جنگد



بعداز شنبه 2آبان خبر آمد يك سركردة گردان سپاه به اسم پاسدار مصطفي صدرزاده در سوريه كشته شده، اين اولي نيست آخري هم نخواهد بود. از روزي كه رژيم ابوداعش خامنه اي به اسم جنگ با داعش كمر به قتل مبارزان سوري و آزاديخواهان اين كشور بسته است آنقدر تلفات داده كه مجبور است دانه درشت هايش را اعلام كند. وقتي دانه درشت ها  در اين رده هستند تكليف آمار تلفات آن پائيني ها معلوم است. خبرها به قدري بيرون زده كه سخنگوي پاسداران دعوايش سر چند تا كم و زياد است.به اين لينك نگاه كنيد: 

سپاه پاسداران برای جلوگیری از فروپاشی رژیم اسد با تمام توان به صحنه آمده‌اند و هر روز یکی از سرکرده‌های خود را از دست می‌دهند.

تلویزیون اورینت اسامی 10تن از فرماندهان رده بالای سپاه پاسداران و مزدوران آنها را که در سوریه کشته شده‌اند اعلام کرده است:
1- حسین همدانی سرلشکر در سپاه پاسداران و از معروفترین فرماندهان آن که سران رژیم ایران وی را مشاور ارشد بشار اسد قرار داده بودند. او در نبردهای حلب در تاریخ 9اکتبر 2015 کشته شد. وی در 80 عملیات در سوریه شرکت داشته و مسئول راه‌اندازی و تأسیس شبه‌نظامیان معروف به دفاع ملی رژیم اسد بوده است.

2- فرشید حسونی‌زاده با درجه سرتیپی و فرمانده سابق تیپ صابرین سپاه پاسداران رژیم ایران که در 12اکتبر 2015 کشته شد.

3- حمید مختار ملقب به ابو زهرا فرمانده لشکر یکم و رئیس سابق ستاد تیپ یکم سپاه پاسداران در اهواز که در اول اکتبر 2015 یعنی همان روزی که فرشید حسونی‌زاده کشته شد، او هم کشته شد.

4- رسول پورمراد که در 14اکتبر 2015 در سوریه کشته شد. او یکی از سرکردگان بسیج در قزوین بوده است.

5- مسلم خیزاب سرتیپ سپاه پاسداران که در 18اکتبر 2015 در مأموریت نظامی با نظامیان اسد در سوریه کشته شد.

6- نادر حمیدی از فرماندهان سپاه تروریستی قدس و از نزدیکان قاسم سلیمانی که در 18اکتبر 2015 بعد از آن‌که در نبردهای حومه قنیطره زخمی شده بود، چند روز بعد کشته شد.

اما شبه‌نظامیان افغانی که کشته شدند عبارتند از:
1- محمدعلی خادمی با تابعیت افغانی وی از شبه‌نظامیان سپاه فاطمیون بود که در 14اکتبر در شهر مشهد در ایران تشییع شد. بنا‌ به گفته رسانه‌های رژیم ایران، وی در نبردهای حلب کشته شده بود.

2- محمد رحیم رحیمی با تابعیت افغانی، وی از شبه‌نظامیان سپاه فاطمیون افغانستان بود که در 14اکتبر 2015 کشته شد.

3- یار محمد مردانی با تابعیت افغانی، از شبه‌نظامیان سپاه فاطمیون بود که جنازه او در تهران تشییع شد. وی در اواسط ماه اکتبر 2015 در سوریه کشته شد.

4- عارف حسینی با تابعیت افغانی، از شبه‌نظامیان سپاه فاطمیون که در سوریه کشته و در تهران جنازه او تشییع شد.

۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

درد پسا برجام


درد پسا برجام

درد پسا زهرخوران شد عیان 
مضطربند مجمع دلواپسان 
جنتی، آن مردنی پا به گور 
سفره دل را بگشوده چه جور! 
گفت این بازی برجام چیست؟ 
بهرنظام جز تله ودام نیست 
زهرهلاهل بخوریم بهتر است 
برجام از آرسنیک بدتر است 
در خط برجام چو دادیم گاز 
راه فرو پاشی ما گشته باز 
مقصد آن طرد ولایت بود 
قبضه دکان خلافت بود 
جام دگر زهر حقوق زن است 
عاقبتش بهرنظام روشن است 
تاکه زن و مرد برابر شود 
عظما ازین فاجعه لاغر شود 
ازیمن و سوریه بیرون رویم 
مثل کدو بی‌رگ وبیخون شویم 
وابتمرگیم عقب از عراق 
کله‌ی عظما را کوبند به طاق 
وای که بعدش چه خطرهابود 
مشغلة خاطرعظما بود 
حاصل برجام برای نظام 
شد لگدی سخت به گورامام.

فرق زهر خوران خميني با خامنه اي




يادتان هست خميني آمد گفت آبرويم را باخدا معامله كردم و جام زهرآتش بس را خوردم؟ (همان قطعنامه 598 كه ولايتي سر امضايش تا ته فيلتر سيگار را كشيد )
حالا جانشين دجال، جام زهري بعدي را كه مي خواهد بخورد  جرئت نكرده تكي بخورد پاي همة نظام را وسط كشيده از دلواپس تا دلارام از همه تشكر كرده و خلاصه انگار كه همه جام ها را به هم زده اند و به سلامتي گويان زهر هسته اي را بالا كشيده اند. نوش جانشان. اين دومين جام زهري است كه كه مقاومت ايران به كام آخوندها مي ريزد، جام زهر آتش بس را به گلوي خميني ريخت و او كله پا شد حالا نوبت سيدعلي خامنه اي است. او هم كه خودش را زرنگ صحنه ميداند تلاش كرده اين جام زهر را 9دور دور سرش بچرخاند و بعد سر بكشد. تا مبادا از آثار زهر باند رقيبش رو بيايد. 
بگذريم الان درد بي درمان ولي فقيه اين است كه آثار زهر را در درون خودش مهار كند، يعني افسار رفسنجاني را داشته باشد. 

روز دوشنبه 26مهر، 90روز پس از توافق هسته‌یی در وین، روز آغاز اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام بود.

باند رفسنجانی روحانی، آن را به‌عنوان شروع یک مرحله راهگشا، حلوا حلوا کرده و روز اجرای برجام را به‌مثابه یک واقعه مهم و سرفصلی وانمود می‌کنند؛ چرا که به‌زعم آنها، این روز، روز شروع نفی تحریمهاست و نفی تحریمها هم مقدمه گشایش و توسعه اقتصادی و سرمایه‌گذاری خارجی! 

روحانی در سخنرانی روز دوشنبه که شاید همزمانیش با روز اجرای برجام هم حساب‌شده بوده، از فضای جدید صحبت کرد و در معنی فضای جدید هم گفت که تا حالا می‌گفتیم پسا برجام، از حالا باید برسیم به پسا تحریم! وی بعد وعده می‌داد که در همین سال 2015، یعنی تا دو سه ماه دیگر، ما از تحریم عبور می‌کنیم و افتخار این کار بزرگ از آن ملت بزرگ ایران است که البته منظورش خودش و باندش می‌باشد.

روزنامه آفتاب یزد در یادداشت روزش تحت عنوان «فرصتی کم‌نظیر در برابر دیپلوماسی ایرانی» است، با اشاره به روز اجرایی شدن برجام می‌نویسد:
«زمینه بسیار مناسبی برای تهران در مجامع بین‌المللی به وجود آمده تا نقش مهم خود را در ایجاد امنیت و ثبات منطقه‌یی علنی کند. این فرصتی کم‌نظیر برای دیپلوماسی ایرانی است».

می‌بینید که چقدر عجله دارد و چطور از برجام به سایر زمینه‌ها می‌پرد. احتمالاً منظورش امثال نشست مقدماتی کنفرانس مونیخ است که در روزهای اخیر شاهد آن بودیم.

اما باند مقابل، روز آغاز اجرایی شدن برجام را شروع دوران ذلت و حقارت و خداحافظی با رؤیاهای رنگین «خلافت اسلامی» تلقی کرده‌اند؛ راستی هم دلایل این باند برای عزاداری خیلی بیشتر از دلایل آن باند، برای جشن گرفتن است؛ مثلاً روزنامه‌های روز سه‌شنبه 27مهر این باند پر است از آه و ناله؛ از جمله روزنامه وطن امروز با سوز بسیار نوشته: «با شروع اجرای تعهدات ایران در برجام، بزرگ‌ترین انهدام هسته‌یی تاریخ کلید خورد» و ضمن اشاره پر از آه و افسوس به برخی موارد این «بزرگترین انهدام هسته‌یی تاریخ»، با ابراز خشم از شتاب دولت روحانی برای تسریع این انهدام در مورد علت این شتابزدگی می‌نویسد: «دلیل تمایل روحانی برای اجرای تعهدات طرف مقابل و به عبارتی آغاز فرآیند تخفیف و تعلیق تحریم‌ها تا پایان سال جاری میلادی در 2ماه دیگر، به‌دلیل برخی مسائل از جمله موضوع انتخابات است».

اما کدام باند درست می‌گویند؟ دلواپسها که اجرای برجام را ذلت و نکبت می‌دانند؟ یا باند رفسنجانی روحانی که آن را فرجه بقا برای رژیم تلقی می‌کنند؟ در این‌که برجام زهری به کام ولی‌فقیه و رژیم بوده شکی نیست، شاخص عینی آن هم وضعیت درب و داغان فعلی رژیم در همه زمینه‌هاست. چرا که برجام و توافق هسته‌یی، رؤیاهای هسته‌یی رژیم را حداقل برای سالهای طولانی دفن کرد و روی آن سیمان ریخت. در رابطه با باند رفسنجانی روحانی هم به‌رغم تبلیغاتشان مبنی بر مقدمه گشایش، اما خودشان هم در آن ابراز تردید می‌کنند. به‌عنوان مثال روزنامه‌های این باند در روز سه‌شنبه، روز بعد از اجرایی شدن برجام هشدار می‌دهند که نباید طوری عمل بکنیم که انتظارات مردم بالا برود و حتی یکی از آنها ایجاد انتظار را تاکتیک باند رقیب دانسته و می‌نویسد: «عده‌یی می‌خواهند برای این‌که امتیاز برجام به صندوق دولت در انتخابات مجلس ریخته نشود تا می‌توانند توقعات مردم را بالا ببرند».

به‌عبارت دیگر، حتی در ابراز خوشحالی باند روحانی هم به خوبی می‌شود آثار پوچ درآمدن وعده‌هایی را که خودشان در اوایل کار نسبت به معجزة برجام می‌دادند، دید.

۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

چرا رژيم مجبور است به دخالت در سوريه ادامه دهد؟


چهار تن از سركردگان به هلاكت رسيده نيروي تروريستي قدس دركنار قاسم سليماني


مزدوران رژيم از ايران و عراق و لبنان گله گله به سوريه مي روند و در جعبه هاي زرد و سبز بسته بندي شده برمي گردند. 
رژيم ولايت فقيه هر روز مجبور است براي يك سركردة سپاه  كه در سوريه به هلاكت رسيده در اين جا و آنجا مراسم نعش كشان راه بيندازد، اما بسياري از افراد رده پائينش را كه به هلاكت مي رسند بي سر وصدا  چال مي كند. خيلي از اجيرشدگان افغاني و لبناني و عراقي اش را هم اصلا به روي خود نمي آورد. سركرده هاي سپاهش يك طرف ، سركرده هاي حزب الشيطان لبنان هم روي دستش است، يكي بعد ازديگري مي افتند. يك قلم در زبداني 200نفر از دست دادند و دست از پا درازتر برگشتند.
سوال اين است با اين همه تلفات چرا رژيم مجبور است در سوريه دخالت كند؟
ابعاد دخالتهای جنایتکارانه رژیم آخوندی در سوریه به حدی است که تلفات عناصر سپاه ضدخلقی به‌ویژه سران و سرکردگان آن به‌طور روزافزونی در حال افزایش است. ظرف چند روزگذشته جنازه چند سرتیپ و سرهنگ پاسدار در مناطق مختلف کشور از جمله در استانهای اصفهان و خوزستان تشییع شده است.
بنا بر گزارش بعضی از رسانه‌های عربی تعداد این نیروها در روزهای اخیر به 1500نفر از نیروهای تازه نفس بالغ می‌شود.
 
همان‌طور که سران رژیم و سرکردگان سپاه هم اذعان می‌کنند و پاسدار جعفری هم در ارتباط با هلاکت پاسدار حسین همدانی در سوریه گفت، هزینه‌ای که رژیم در سوریه می‌پردازد از جمله تلفات و هلاکت پی‌درپی سرکردگان آن، برای دفاع از دمشق و جبهه ارتجاع آخوندی در منطقه است «اگر سردار همدانی نبود دمشق و به‌دنبال آن جبهه انقلاب اسلامی سقوط کرده بود... و حالا سرنوشت انقلاب اسلامی هم نامعلوم بود“.
 
طبعاً وقتی تلفات در میان سرکردگان سپاه بالا است و نفراتی مانند پاسدار حسین همدانی، سرهنگ پاسدار مسلم خیزاب، نادر حمید به‌عنوان کارشناس نظامی، سرتیپ پاسدار حسونی‌زاده، فرمانده اسبق تیپ صابرین و حمید مختاربند، مسئول سابق ستاد تیپ یکم موسوم به حضرت حجت اهواز و... کشته می‌شوند، با توجه به پاسداران زیر دستی که آنها تحت فرمان خود دارند، تلفات در رده‌های پایین بسا بیشتر است.
 
خبرگزاری حکومتی ایرنا 28مهر ضمن اشاره به هلاکت پاسدار حسونی‌زاده و مختار بند به اسامی چند نفر از افراد و سرکردگان سپاه در خوزستان به این شرح اشاره کرده است: ”سیدمهدی موسوی، عبدالکریم غوابش، علیرضا قنواتی، منصور مسلمی سواری، جبار دریساوی، حسن حزباوی، سردار سیدحمید تقوی فر، علی منیعات، حبیب جنت مکان، هادی کجباف، سردار روزبه هلیسایی، سیدجاسم نوری، احمد حیاری، “...
 
البته برای حفظ روحیه نیروها و عدم ریزش آنها، رژیم به ناگزیر همه اسامی کشته شده‌ها در جنگ تجاوز کارانه‌اش درسوریه را اعلام نمی‌کند،
ضمنا افزایش تلفات سپاه ضدخلقی آن هم در حد سرکردگان آن، مبین چرخش تعادل‌قوا علیه نظام اسد و رژیم آخوندی در سوریه است.
 
واقعیت این است که حرفها و تبلیغات رژیم آخوندی در مورد جنگ سوریه، هیاهو برای سرپوش گذاشتن برموقعیت ضعیف خود و نظام بشار است،
 
سوالی که پیش می‌آید چرا رژیم ناگزیر است چنین بهایی در سوریه بپردازد؟
جواب این سؤال به صراحت در اظهارنظر یکی از سرکردگان سپاه آمده است که که اگر سپاه در سوریه نجنگد باید در داخل ایران بجنگد.
 
خبرگزاری حکومتی ایرنا 28مهر 94 به‌نقل از جانشین فرمانده سپاه ضدصاحب الزمان اصفهان می‌نویسد: ”امروز خط دفاعی جمهوری اسلامی ایران سواحل مدیترانه است“.
پاسدار مجتبی فدا در ادامه اظهاراتش به خبرگزاری ایرنا گفته است: ”اگر جبهه مقاومت شکست بخورد، استکبار جهانی ایران را نیز مورد حمله قرار خواهد داد. امروز به جای این‌که در گوشه و کنار کشور با ایادی استکبار مشغول جنگ باشیم... در حمایت از جبهه‌های مردمی، اسلامی و ضداستکباری سوریه کمک مستشاری و نظامی داریم“.
 
پیش‌تر نیز مقامات رژیم مانند پاسدار شمخانی دبیر شورای امنیت رژیم و آخوندعلی سعیدی نماینده خامنه‌ای در سپاه نیز اظهاراتی مشابه و با مضمون اظهارات پاسدار مجتبی فدا داشته‌اند.
 
واقعیت این است همان‌طورکه مقامات رژیم اعتراف کرده‌اند صدور بحران و تروریسم رژیم آخوندی از جمله به سوریه تلاشی برای حفظ نظام ولایت در جنگ اصلی است که در داخل بین مردم و رژیم در جریان است.
 
سران رژیم نیز هرازگاهی به ناگزیر به این رویارویی تحت عنوان در پیش بودن ”فتنه“ اعتراف می‌کنند که در فرهنگ آخوندی ”فتنه“ مرداف قیام مردم ایران علیه رژیم آخوندی است.

۱۳۹۴ مهر ۲۹, چهارشنبه

سخني با امام حسين



سلام امروز بهتر ديدم برويم سراغ امام حسين كه در دوران دجاليت مذهبي آخوند هاي دين فروش از هميشه غريب تر است با درود به پرچمداران راهش در ليبرتي و با ياد شهداي عاشوراي 19بهمن 

هر سال یک روزی تو با ما کار داری
یک قصه‌ی جاوید بی‌تکرار داری
صد مرتبه من داستانت را شنیدم
اما دوباره تازگی بسیار داری
یک عده می‌گریند از کار تو هر سال
گویند شرح و سوز اندهبار داری
یک عده خود را می‌زنند انگار از شرم
آخر تو در آن قصه بحث عار داری
اما تمام ماجرا اشک و عزا نیست
تو بحث یک تصمیم بر پیکار داری
مبرمترین چیزی که ما باید بفهمیم
بحثی که تو بر گفتنش اصرار داری
... .
بحثی که تو بر گفتنش اصرار داری، 
موضوع روی میز ماست، نه! بحث خودت نیست
ما اشتباهی بحث را وارونه کردیم
بحثی که بهر ما چو نان شب ضروریست
کج فهمی ما علتی دارد که شاید
تاثیر کار قرنهای دینفروشی ست
حرف تو خیلی ساده «هل من ناصر» ت بود
حرفی که در آن رمز و راز هر خروشی ست
... 
تو رو به ما گفتی که وقتی دار برپاست
و ظالم بیدادگر مست از ستمهاست، 
وقتی که ملت توی سفره نان ندارد
چشمان کودک شرمگین از شرم باباست، 
وقتی که می‌بینی که ثروتهای مردم
در جیب یک آخوند دزد بی‌سروپاست
سینه برای من زدن، در زیر سرکوب
نوعی فریب خویشتن از بهر ارضاست
من ترک کردم حج خود را تا بگویم
کار تو شوریدن بر آن ضد خداهاست
... 
ای شورشی، بر ظلم و بر زور مسلط
ای شیر عاشورایی حاضر به هر جا
می‌بینمت هر سال «در خشم» ی ازین «ما» 
می‌بینم آن درد تو را پنهان و پیدا
وقتی که می‌بینی همان که قاتل توست
مجلس برای گریه کردن کرده برپا
و خیل قاتلهای مردم، فوج در فوج
بر سینه می‌کوبند با نام تو آنجا
اینها همه در دستشان سطل اسید است
آتش فتاد از دستشان بر چهر زنها
پرتاب کرد از بالکن خود را فریناز
اعدام شد از ظلمشان ریحانه‌ی ما
یک ملتی بی‌خانمان در زیر سرکوب
و دارها حتی در عاشوراست برپا
و دارها در کار، حتی ماه روزه
و دارها هر روزه و هر هفته هر جا
این دستها که از ریا بر سینه کوبند
بر گردن مردم نشاند بس رسن را
این دستها یک « انقلاب» ی را ربوده
این دستها دزدیده کل یک وطن را
و کودک محروم مردم در گداییست
بی‌خانه و بی‌درس و بی‌بابا و ماما
وز بند گوهردشت یک دسته روانند
صبح سحر با حلقه‌ای روی گلوها
... 
امسال هم باز آمدی با پرچم خود
با درس هیهات خود و با آن غم خود
امسال هم دنبال آن پیغام و کاری
امسال هم دنبال آه رهپو و یاری
یک قافله حرف تو را دنبال کرده
قصد قیامی ضداین دجال کرده
ای شورشی! امسال هم در کار هستی
همراه با هفتاد و دو سردار هستی
ای شورشی تهران ما شامی نوین است
و کربلای این زمان، ایران‌زمین است
بی رزم همراه تو، دین، یک پوستین است
هر کس بپا برخاسته مؤمن‌ترین است.
چیزی که باید مث
همراه خود هفتادو دو سردار داری
این آن نیاز مبرم ما به تو بوده
ای شورشی! بر هم زدن کار تو بوده
آسایشی را می‌زنی برهم که ننگ است
اسم تو در این تن سپردنها به تسلیم
بر شیشه‌های ذهن مردم مثل سنگ است
«از م. شوق».