قضیه اول: دو روز قبل در لرستان خودمان زلزله آمد، طبق
معمول رژیم گفت خسارتی نداشته اما به برخی خانهها خسارت وارد شده است. و خلاصه سر
و ته خبر را هم آوردند.
امروز هم یک زلزله در لاس وگاس آمریکا به خبر یک تبدیل شد. این یعنی جمعی نگران جان دیگران
هستند، و خبرهای آن هم مسألهٴ آنها است. برای همین خبرش روی ترند جهانی میآید.
قضیه دو:
امروز شنبه دوم خرداد و اولین روز کاری روزنامههای رژیم، حکایتی بود از یک زلزله
دیگر، یک زلزله سیاسی.
روزنامه کیهان ارگان خامنهای آه و ناله کرده بود که سقوط شهر باستانی سوریه به دست داعش، بهشدت به روحیه سربازهای بشار اسد ضربه زده، و خلاصه آش به قدری شور شده که به گفته همین روزنامهاین روحیه باختگی از روزنامههای بشار اسد به روزنامههای رژیم هم سرایت کرده است. نویسنده یادداشت روز کیهان سعدالله زارعی یکی از پاچه ورمالیدههای اطلاعاتی امنیتی رژیم در زمینه صدور تروریسم و بنیادگرایی در کشورهای منطقه است. وقتی از وقایع یمن یا سوریه مینویسد انگار از خانهٴ عمه جانش مینویسد، ریزمیشناسد و آدرس میدهد.
قضیه 3: این وسط با مزه روزنامههای دارو دسته رفسنجانی و شیخ حسن روحانی هستند. پاک یادشون رفته که ادای عدم دخالت در امور دیگران در میآوردند. روزنامه ابتکارشون نه گذاشته نه ورداشته دولت عراق را گوشهٴ رینگ گذاشته که یاالله انتخاب کن، یا ما یا دولت آمریکا. مقصودش از ما هم یعنی پاسدار قاسم سلیمانی و بسیج و کشتار دوباره مردم عراق.
خوب به نظر شما از کدام یک از این زلزله ها بیشتر باید ترسید؟
زلزله طبیعی، هر چند قابل پیشبینی نیست اما جبران کردن خسارت هاش قابل محاسبه و قابل اجرااست. اما این یکی زلزله چی؟
راستش تا وقتی بساز و بفروشهای دنیای سیاست راه مناسبات جهانی را میسازند، درش خمینی و ر ژیمش سبز میشه، بعدش داعش و بعدش انواع این زلزلههای اجتماعی که هیچ چیز را سرجاش نمیذاره باشه.
این دومش بود اولش اینه که کسی تو دنیا جرأت نداره از زلزلهٴ طبیعی دفاع کنه، اما این رقم زلزلههای اجتماعی را تا دلتون بخواد توجیه میکنند. ما بهش میگیم سیاست مماشات، یا بهتره بگیم نان قرض دادن به فاشیسم مذهبی برای منافع کوتاهمدت اقتصادی.
یک نمونهاش همین مصاحبه اخیر آقای اوباماست، که سازش با رژیم را و اجازه دادن بهش را که اتمیش را داشته باشه را در مصاحبه با نشریه آتلانتیک با هزار زبون توجیه کرده است.
خوب وقتی زلزلههای بنیادگرایی در قلب دنیای متمدن چنین تئوریسینهای داشته باشه، میخواهید رژیم ولایتفقیه طمع بمب اتمی نداشته باشه؟
نظر شما چیه؟.
روزنامه کیهان ارگان خامنهای آه و ناله کرده بود که سقوط شهر باستانی سوریه به دست داعش، بهشدت به روحیه سربازهای بشار اسد ضربه زده، و خلاصه آش به قدری شور شده که به گفته همین روزنامهاین روحیه باختگی از روزنامههای بشار اسد به روزنامههای رژیم هم سرایت کرده است. نویسنده یادداشت روز کیهان سعدالله زارعی یکی از پاچه ورمالیدههای اطلاعاتی امنیتی رژیم در زمینه صدور تروریسم و بنیادگرایی در کشورهای منطقه است. وقتی از وقایع یمن یا سوریه مینویسد انگار از خانهٴ عمه جانش مینویسد، ریزمیشناسد و آدرس میدهد.
قضیه 3: این وسط با مزه روزنامههای دارو دسته رفسنجانی و شیخ حسن روحانی هستند. پاک یادشون رفته که ادای عدم دخالت در امور دیگران در میآوردند. روزنامه ابتکارشون نه گذاشته نه ورداشته دولت عراق را گوشهٴ رینگ گذاشته که یاالله انتخاب کن، یا ما یا دولت آمریکا. مقصودش از ما هم یعنی پاسدار قاسم سلیمانی و بسیج و کشتار دوباره مردم عراق.
خوب به نظر شما از کدام یک از این زلزله ها بیشتر باید ترسید؟
زلزله طبیعی، هر چند قابل پیشبینی نیست اما جبران کردن خسارت هاش قابل محاسبه و قابل اجرااست. اما این یکی زلزله چی؟
راستش تا وقتی بساز و بفروشهای دنیای سیاست راه مناسبات جهانی را میسازند، درش خمینی و ر ژیمش سبز میشه، بعدش داعش و بعدش انواع این زلزلههای اجتماعی که هیچ چیز را سرجاش نمیذاره باشه.
این دومش بود اولش اینه که کسی تو دنیا جرأت نداره از زلزلهٴ طبیعی دفاع کنه، اما این رقم زلزلههای اجتماعی را تا دلتون بخواد توجیه میکنند. ما بهش میگیم سیاست مماشات، یا بهتره بگیم نان قرض دادن به فاشیسم مذهبی برای منافع کوتاهمدت اقتصادی.
یک نمونهاش همین مصاحبه اخیر آقای اوباماست، که سازش با رژیم را و اجازه دادن بهش را که اتمیش را داشته باشه را در مصاحبه با نشریه آتلانتیک با هزار زبون توجیه کرده است.
خوب وقتی زلزلههای بنیادگرایی در قلب دنیای متمدن چنین تئوریسینهای داشته باشه، میخواهید رژیم ولایتفقیه طمع بمب اتمی نداشته باشه؟
نظر شما چیه؟.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر