سلام
فكر مي كنم در دنياي ضرب المثل ها بايد تجديد نظر كرد. يكي ازآنها «چاقو كه دسته اش را نمي برد» است، يكي ديگر هم ضرب المثل « تره به تخمش مي رود و حسني به باباش» را بايد فكري به حالش كرد.
چون اولا حسن روحاني از يك طرف و شيخ اكبرشاه رفسنجاني هم از يك طرف ديگر به جاي اينكه مثل قبل تيغ تيزي در دست ولايت باشند، شده اند اره به اندامش.
از طرف ديگر خميني هرچه دجال بازي داشت سر استكبار جهاني مي ريخت كه بگويد عددي است، اين شيخ حسن هرچه دجال بازي دارد سر عظما در مي آورد كه بگويد عددي نيست. خلاصه معلوم نيست اين تره نظام ولايت چه تره يي است كه بذرش نمي رود و اين شيخ «حسني» روحاني اصلا به باباي عقيدتي اش خميني نمي رود. يك آمريكا مي گويد هزار تا از زير عمامه و لوچه اش مي ريزد.
خوب بر اين شيخ هرجي نيست. چون از اول با كليدي آمد كه شكل كيك كليد شكل مك فارلين بود. نشنيده ايد؟ مك فارلين كه خدمت امام راحل آمده بود انجيل و كلت با يك كيك به شكل كليد آمده بود. كه مزة آن كيك هنوز زير زبان رفسنجاني مزه مي كند. شكل آن كليد هم جلوي چشم روحاني مثل رقاصك هاي زير آينه جلوي ماشين، ني ناش ناش مي كند.
نوبرانة حسن روحاني براي مقام عظما در سخنراني اش در اجلاس سران سازمان همكاري اسلامي در استانبول در بين سران كشورهاي اسلامي بود. هر چه توي سرش زدند، سر بلند نكرد. در يك كلام نه دنداني داشت كه «سران مرتجع منطقه» نشان بدهد، نه چشم غره يي به استكبار جهاني، يك نفس روضة وحدت خواند با سس دجالگري. از اين نوع كه «براي حفظ آرامش به سوريه رفتيم» و...
اين كه تكليف شيخ فري روشن است، حرفي نيست. اما سؤال اين است مگر نه اينكه سياستهاي كلان نظام با خامنه اي است؟ پس اين غلط كردم هاي تلويحي روحاني به اذن خامنه اي است؟ يا بدون اجازه او؟
فرق نمي كند كدام جواب را انتخاب كنيد. چون هر دو راه به طلسم شكستگي و بن بست نظام مي برد.
بي خود نيست كه چاقوهم دارد دسته اش را مي برد، چون كمرش خم شد رو به داخل عمل مي كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر